وضعیت نگران کننده و بحرانی آب ایران
چگونه کشوری را به بیابان تبدیل کنیم و منطقهای را به آشوب بکشانیم
من معمولاً با رفیقی که تحلیلگری درجه یک هم هست، گپ می زنم، البته ایشان استاد مسلمِ بدیهیات است! بسیار با ادب است و هر از گاهی تصمیم میگیرد محترمانه مخالفت کند—یا بهتر بگویم، با نهایت ریاکاری با من موافقت میکند که البته لذتبخش هم هست.
و اما درباره موضوع داغ امروز بگویم. امروز در باره این نکته بحث میکردیم که چرا وضعیت فاجعهبار آب ایران باید برای ایالات متحده مهم باشد.من گزارش معروف CNA در سال ۲۰۱۷ تحت عنوان «نقش تنش آبی در بیثباتی و درگیری» را برایش فرستادم که واقعاً خواندنی و هیجانانگیز است! همچنین او را با مقالاتی دربارهی فروپاشی زیستمحیطی ایران بمباران کردم، از جمله مقالهای از یک آبشناس ایرانی که درباره مدیریت یکپارچهی منابع آب را پیشنهاد داده بود. البته دور از جان مقامات رژیم که از یکپارچگی هیچ نمیدانند!
گفتوگوی ما بهسرعت متوجه تخصص واقعی جمهوری اسلامی شد: نابودی خودخواستهی منابع و منافع! آنهم درست بعد از نگاه به آخرین سقوط ارزش ریال و بالا رفتن قیمت طلا و دلار، به یک نتیجهی انقلابی رسیدیم: این رژیم واقعاً در نابودی کشور شاهکار کرده! خب ببینیم کجا را جا نگذاشته:
بیابانزایی؟ ✅!
افت سطح آبهای زیرزمینی و نشست زمین؟ ✅✅!
نابودی تالابها؟ ✅✅✅!
این رژیم حالا وضعیتی آخرالزمانی زیستمحیطی درست کرده که خانوادهها را از خانههایشان رانده و کشاورزی هم در مسیر فروپاشی است، و ناامنی غذایی بیداد میکند.
آیا این وسط برنامهای هم برای نجات ایران تدوین شده؟
این جماعت، سدهای بیفایده ساختهاند، آخرین ذخایر آب زیرزمینی را کشیدهاند، آبهای یک حوضه را به حوضهای دیگر منتقل کرده و وانمود میکنند که هیچ راهکار علمی برای نجات ایران وجود ندارد. عین نابغهها!
برخی میگویند که اگر جمهوری اسلامی سیاستهای آبی خود را اصلاح میکرد، دریاچه ارومیه را احیا میکرد، و کشاورزی را بهشکل منطقی بهعنوان یک اولویت جدی میگرفت، فرصتی برای نجات کشور باقی مانده بود.
من و جناب تحلیلگر روی چند موضوع نا امیدکننده به تفاهم رسیدیم—از جمله اینکه با اطمینان گفتیم که سقوط شتابزدهی ایران به ورطهی فروپاشی اجتماعی-اقتصادی خیلی زودتر از انتظار رخ خواهد داد و، درگیریهای منطقهای، و ناآرامیهای مدنی هم اجتنابناپذیر خواهند بود. چند سال پیش چه کسی میتوانست رسیدن به این نقطه فاجعهآمیز را پیشبینی کند؟
برنامه؟ کدام برنامه؟ کدام برنامه؟
برنامهی A: آموزش علم به رژیم
ایدهای درخشان! فقط یک ایراد کوچک دارد—متقاعد کردن بیشعورهای جمهوری اسلامی به پذیرش واقعیت مثل آموزش حساب دیفرانسیل و انتگرال به یک دیوار آجری است؛ دیواری که نه عقل دارد، نه روح، و درست مثل مقامهای رژیم، هیچ نشانهای از درک و منطق نشان نمیدهد! کاری دردناک، بیفایده، و تضمینی برای پشیمانی از تمام انتخابهای زندگیات!
برنامهی جایگزین B: گرفتن کنترل مدیریت محلی
از آنجا که منتظر ماندن برای اینکه رژیم عقل سلیم پیدا کند، یک استراتژی برنده نیست، رفتیم سراغ برنامهی B: توانمندسازی جوامع محلی، کشاورزان و فعالان برای بهدست گرفتن کنترل مدیریت در جاهایی که دولت به طرز فاجعهباری شکست خورده است.
این یعنی مدیریت غیرمتمرکز منابع آب، آبیاری هوشمندتر، و آموزش واقعی به کودکان که آب ارزشمندتر از پروپاگاندای حکومتی است. دوستم حتی پیشنهاد یک رقص باران مدل جادوگران قبیلههای بدوی را داد—چون در این مرحله، دخالت الهی بسیار واقعبینانهتر از اصلاح سیاستها به نظر میرسد.
گزینهی آخر: چسبیدن به روشهای توریستی آخرالزمانی
از آنجا که رهبری جمهوری اسلامی فقط مانده که با یک تصمیم اشتباه نام رسمی کشور به «صحرای خاورمیانه» تغییر دهد، شاید راهحل واقعی رژیم گردشگری بیابانی باشد!
وقتی میتوان تورهای تفریحی برای بازدید از رودخانههای خشکشده و دریاچه ارومیه راه انداخت، چه کسی به کشاورزی و مزرعه احتیاج دارد؟ حالا تور دریاچه ارومیهگردی راه میاندازند و میتوانید تابلوی «به محل سابق دریاچه ارومیه خوش آمدید» را از دور ببینید!
چرا بحران آب ایران باید برای آمریکا مهم باشد؟
بحران آب ایران فقط یک فاجعهی زیستمحیطی نیست—بلکه یک دردسر امنیت ملی در حال تشدید برای ایالات متحده است.
با تبدیل شدن ایران به نسخهی جدید فیلم مکس دیوانه، تحت عنوان مد مکس: طوفان شن، میلیونها نفر ممکن است مجبور به فرار شوند، ترکیه و اروپا را درگیر کنند، در حالی که سپاه پاسداران باقیماندهی کشور را به پارک آبی فساد خود تبدیل میکند.
برای تأمین پول نقد، تهران بیشتر به آغوش روسیه و چین خواهد رفت، منابع را به قیمت حراج جمعهی سیاه خواهد فروخت، و همزمان حملات سایبری، قاچاق تسلیحات و بازیهای خطرناک هستهای را افزایش خواهد داد.
در همین حال، وضعیت بحرانی آب ایران میتواند به آشوبی تمامعیار ناشی از خشکسالی تبدیل شود، جایی که یک کشور بدون آب و بدون رهبری کارآمد به نیرویی بیثباتکننده در منطقه تبدیل خواهد شد—دقیقاً جایی که پیمان ابراهیم برای ایجاد ثبات و صلح طراحی شده بود.
حالا با این وضعیت بحرانی، بهجای ایجاد ثبات منطقهای، رشد، تجارت و نوآوری فناوری، شاهد تبدیل ایران به محلی برای صادرات طوفانهای گرد و غبار، پناهندگان تشنه و بحرانهای ژئوپلیتیک هستیم. با ناپدید شدن رودخانهها سریعتر از وعدههای رژیم، تهران تنها آب خود را نابود نمیکند—بلکه خود را برای درگیریهای مرزی آماده میکند.
همانطور که دریاچههای ایران یکییکی خشک میشوند، تنشهای نظامی و حملات سایبری رژیم شدیدتر خواهند شد—چون هیچ چیز به اندازهی یک رژیم بیآب و پُر از سلاح آمادهی شلیک نشاندهندهی سیاست خارجی منطقی نیست! اگر آمریکا و متحدانش این فاجعه را نادیده بگیرند، بهزودی با یک ایران خشک، درمانده و متخاصم روبهرو خواهند شد، که بار دیگر ثابت میکند:
حکمرانی بد + تغییرات اقلیمی = دردسر برای همه!
ایلان ماسک، حواست را جمع کن!
و حالا که صحبت از غیرقابلسکونت کردن سرزمینها شد، کسی باید به ایلان ماسک هشدار بدهد. او اینجا مشغول «زمینسازی مریخ»است، اما اگر واقعاً به یک دورهی آموزشی پیشرفته در تبدیل یک سیارهی قابلسکونت به یک بیابان خشک و بدون هوای سالم نیاز دارد، باید در ایران دوره ببیند و از سیاستمداران ایرانی یاد بگیرد.
با مدیریت آبیای چنان فاجعهبار که صحرای بزرگ آفریقا را شبیه یک اقامتگاه گرمسیری جلوه میدهد، این افراد میتوانند یک اقیانوس را در کوتاهترین زمان ممکن به یک نمکزار تبدیل کنند. اگر ماسک روزی رویای مستعمرهسازی مریخ را داشته باشد، باید رهبران جمهوری اسلامی را تا حد ممکن از آنجا دور نگه دارد—مگر اینکه هدفش این باشد که حتی یک قطره آب هم باقی نماند!
کلام آخر؟
رهبران رژیم یک دورهی آموزشی پیشرفته در زمینهی نابودی منافع و منابع ملی برگزار کردهاند، و اگر رهبران جهان حواسشان را جمع نکنند، این سقوط برای همه مشکلساز خواهد بود!